پایگاه خبری تحلیلی دیوانگاه06:58 - 1400/10/26
یادداشت/

گفته بودی مرا فاطمه مخوانید ای مادر ادب !

گفتی مرا فاطمه مخوانید و مادر ام البنین شدی ولی من تو را مادر انتظار خطاب میکنم.

به گزارش دیوانگاه ،یادداشت/مادر شهادت!  در کربلا نبودی و چشم به راه کاروان عشق ماندی!!  غافل از اینکه دلت تا ابد در کربلا میماند و امیدت در نهر علقمه تشنه جان میدهد

 

مادر چهارداغ! کوچه های مدینه مرثیه لالایی تو را از بر شده اند و بقیع سالهاست که بیت الاحزان ناله های توست.

 

مادر ادب! ماه از آن زمان که با نگاه مادرانه به او نگریستی تاب نیاورد و خسوف کرد  و ناله های مادرانه ات طومار تاریخ را شرحه شرحه نموده.

 

مادر آب! سیلی دستهایت را چگونه بر آب می زدی؟ و در خیال طوفانی مادرانه ات چگونه خاطرعباس را تجسم میبخشیدی؟ چگونه بی تابی ات را التیام بخشیدی، آن هنگام که روی شن‌های داغ ساحل فرات با پاهای برهنه به دنبال ردپای پسرانت بودی!؟

 

مادر کربلا! با من از رازهای ادب بگو با من از مشق پرواز بگو،  بگو که در نگاهت چگونه یک کربلا غم جا گرفته!؟

 

سفره دار خانه ی سقا! شن‌های داغ نینوا سالهاست که در کنار مشک خونین «ختم یاسقا» گرفته اند و امان نامه شیطان را در خود فرو برده اند 

 

روضه خوان ظهر عاشورا! مادر کاروان اسارت! چگونه پژواک کربلا شدی درگوش به خواب خفته ی مدینه؟ و چه خوب که در کربلا نبودی!!

 

 ام علمدار! با من از آسمان بگو  آسمان دلت بی قمر به چه رنگی ست؟

 

 مادر ترین نامادری! تو را با تمامی نام های مادرانه خطاب می کنم  و بر بند بند انگشتانم نام های مادرانه ات را می نویسم و تو را سوگند میدهم به «شفاعت».