به گزارش دیوانگاه ،یادداشت/امروز در یک کشاکش روانی بر سر نوبت در یک امر اجتماعی. به فردی برخوردم که کارش ساعتها طول داشت و از او خواهش کردم که اجازه دهد کار من که یک ربع ساعت وقت میگیرد قبل از او انجام شود. اجازه نداد و کلی داد و بیداد کرد و دم از حق و حقوق زد ودر ادامه به ایشان عرض کردم حق با شماست اما در مرام همسایگی و انسانی همیشه حق ملاک نیست و ما باید با هم کنار آمدن را بیاموزیم. حق شما ۴ ساعت از من وقت میگیرد و لطف شما به من ربع ساعت وقت میبرد. و بعد با لبخندی کنار رفتم. و تهدید کرد اگر برگردم و نوبتش را دوباره سعی کنم بگیرم کلاه در هم میرود !
با قانونمندی بر قولم ماندم ... لحظه ای موقعیتی پیش آمد تا سریع کارم را بدون اینکه بداند انجام دهم. سخت نگرفتم و بر صداقتم ماندم.
۵ دقیقه بعد برگشت حالا یا به قصد گرفتن مچ یا به قصد لطف نمیدانم! مرا دید ک بر قولم مانده ام و سخت مشغول آماده کردن کارم.
سوادی نداشت. ظاهر متعارفی هم نداشت . زبان شیرینی نیز هم نداشت. نگاه کرد و گفت بیا اشکالی ندارد نوبت من مال شما. !! آرام بود ... احساس تنشی نداشت به خود افتخار میکرد که لطف کرده. لطف و گذشت حال آدم را خوب میکند. اما نه لطف به آدم گستاخ...
با خود اندیشیدم چقدر سخت نگرفتن و صبر و ماندن بر صداقت و پرهیز از دورزدن دیگران و دروغ و عجله در رفتار در تعاملات مهم است.
متاسفانه این مهارتها در هیچ جای آموزش در سطح عمومی و آکادمیک جایگایی ندارد. نتیجه چیست .؟ اختلاف . جدایی . تعارض انتقام کشمکش و جنجال و از هم پاشیدگی خانواده ...
چقدر ازدواج هایی بخاطر اعمالی نسنجیده در کشاکش باریک شدن مو مانند ریسمان رابطه ای به هم میخورد و چقدر راحت میشود پیشگیری کرد ...
باور کنیم ذهن های عجول و مضطرب فقط ما را به رفتار نسنجیده تشویق میکند و اضطراب و نسنجیدگی در طرف مقابل را بالا میبرد.
دکتر محسن بابایی. مدیر مرکز مشاوره طلوع هرسین